قسمت سوم متن کامل اتاق آبی سهراب سپهری
قسمت سوم
عموی من به مسیر Nadi ها. به yi-king به Tai-ki نگاه نكرده بود تا بداند برای نمایش حركات موجدار، خزش مار چه سرمشقی است . به روی حیوانی نشانه رفته بود كه مسیح مروجین خود را وا
می دارد از او سرمشق بگیرند ، آن كه اهل باطن است باید پوست بیندازد تا فرزند خرد شود ، كاش خبر داشت كه دانشمندان مصری در برادری مار همسازند ، و این كه مار در دانش occulte قرون وسطی چه مقامی دارد.
عمویم به این حرفها كاری نداشت ، با تفنگ ساچمه ای خود نشانه رفت ، سر یكی از مارها از تن جدا شد ،مار دیگری سوا شد و پا به فرار گذاشت. و از در سر طویله به صحرا گریخت. Tiresias با عصای خود دو مار به هم خفته را كوفت و خود به زن بدل شد ، عمویم نشد.
لاشه را بردیم پای درخت توت شمیرانی چال كردیم. سال بعد ، درخت غرق میوه بود ، در باغ ما ، هر وقت ماری كشته می شد ، سهمی به درختی می رسید ، نیروی مار در تن گیاه می دوید ، این اعتقاد از راه دور می آمد ، میان مار و باروری پیوند است . به چشم دراویدی ، زن اگر ناز است ، در زندگی پیشین كبرا كشته است. Nagakkal را در پای Ficus religiosa می گذراندند. مكان را بارآور می كند. و زنان نازایی را كه به آنجا روند ، نقش سنگی دو كبرا mana ی بارور كننده شیر درخت را نیرو می دهد . mana زن را بارور می كند . در Telougou جفت جنین گاو را پای درختان میوه چال می كنند ، در اویدی ها جفت جنین گوساله را به شاخه درخت بانیان می آویزند تا گاو مادر شیر داشته باشد و باز هم زاد و ولد كند . غایت این كار ، كه یك rite جادویی است . به چنگ آوردن rasa است. انرژی كیهانی ذیره در آب ، و منشا باروری ، آنچه در لوتوس است كه خاستگاه جهان زندگان است.
مادر در اطاق آبی مار دید ، در اساطیر Huarochiri زن مرد توانگری به نامAnchicocha تن به زنا در داد. پاداش گناه این شد : ماری در خانه زیباشان مقام كرد. نه ، مادر من پاك بود. و همیشه پاك ماند. مادر می توانست مثل Renuka با دستهایش آب برای شوهر ببرد. به شوهر وفادار بود :آب در دستهایش جامد می شد . مادر دشمن مار بود : مار را باید كشت . حرفش كفر آمیز هم می شد : خدا بیكار بود این جانور را خلق كرد ؟ مادر ،كه نواده لسان الملك است . زبان آداب مذهبی و اساطیر را بلد نبود. از pradakshina حرفی نشنیده بود ، برایش نگفته بودند كه زن هندی شیر و تخم مرغ و موز برای كبرا می برد تا كبرا باران و رونق كارها و شفای بیماری پوست ، و كبرا ایزدباران و بركه ها و رودخانه هاست و مادر Auquste در معبد آپولون از مار آبستن شد . و زنان یونانی پیش مار اسكولاپ در لنگرگاه Epidaureمی رفتند تا آبستنشان كند. مادر من نیازی نداشت ، پنج شكم زاییده بود ، زاید هم بود . دیگر وسوسه Murugan خدای پوستین پوش شكار كه حلقه مروارید روی سینه اش را شاعر به پرواز لك لك ها تشبیه می كند ، در او بی اثر بود ، مار به اطاق آبی آمد ، و ما رفتیم ، دیگر در اطاق آبی فرش نبود ، صندوق مخمل نبود ، لاله و آینه نبود ،هیچ چیز به خالی اطاق چنگ نمی زد، اطاق آبی خالی بود مثل روان تائوبیست ، می شد در آن به "آرامش در نهی" رسید. به السكینه رسید ، هیچ كس به اطاق آبی نمی رفت ، من می رفتم اطاق آبی یك اطاق معمولی نبود ، مغر معمار این اطاق در "ناخودآگاهی گروهی" نقشه ریخته بود. خواسته بود از تضادهای دورنی بگذرد و به تمامی خود برسد : individuation ، به ندرت می شود به روانشاسان گوش كرد. آن هم روانشناسی quantitative امروز ، ادراك مكانیك دارند.
دوشنبه 2 خرداد 1390 - 1:45:35 AM